کتابی درباره ی عشق و دوست داشتن

یکی از کتاب های خوبی که اخیرا خواندم و از خواندنش لذت بردم کتاب آگاهانه دوست داشتن بود که امروز قصد دارم کمی در مورد موضوع این کتاب و همچنین تعدادی از جملات خوب آن را بنویسم.

کم نیستند افرادی که رابطه ی عاطفی برای آنها به یک چالش جدی تبدیل شده است: شریک زندگی شان را دوست دارند اما نمی دانند رابطه شان با او به کدام سمت و سو می رود ؟گاهی نمی دانند کجا باید به دنبال مشکل بگردند : در خودشان یا در کسی که او را دوست دارند؟ گاهی همزمان با چند مسئله درگیر هستند که معمولا فقط یکی از آنها مسئله ی اصلی است و بقیه ی مسائل پیامد همان یک مسئله ی حل نشده هستند.

به نظر می رسد این روزها نیازمند یادگیری های جدیدتر در زمینه ی حفظ و مراقبت از رابطه ی عاطفی مان هستیم. نیازمند یادگیری قواعدی هستیم که با کمک آنها بتوانیم روابط عاطفی مان را بهتر مدیریت کنیم و در نهایت طعم رضایت و آرامش را بیشتر از قبل بچشیم.

یک کتاب خوب در این زمینه کتاب “آگاهانه دوست داشتن ” است که توسط موسسه ی مدرسه ی زندگی آلن دوباتن منتشر شده و نشر هنوز هم با ترجمه صنوبر رضا خانی آن را به فارسی منتشر و عرضه کرده است .

این کتاب مدل  ظاهرا جدیدی ( با الهام از رویکرد کلاسیک نسبت به عشق و دوست داشتن که در کتاب هم توضیحاتی مختصر راجع به تقابل دیدگاه رمانتیک و دیدگاه کلاسیک را می خوانیم )از رابطه ی عاطفی برای ما ترسیم می کند. مدلی که تلاش می کند متناسب با اقتضائات دوره ی تاریخی باشد که در حال حاضر درآن به سر می بریم . کتاب اول از همه رمانتیسم را زیر سوال می برد و برای ما شرح می دهد که تفکرات و باروهای رمانتیک نه تنها تا حد زیادی معقول و منطقی نیستند بلکه حتی پاسخگوی نیازها و انتظارات انسان عصر حاضر هم نیست و اینکه در واقع از نقطه نظر تاریخی ،رمانتیسم واکنشی بود دربرابر مصلحت اندیشی صرف در ازدواج

برخلاف مدل رمانتیک در روابط عاطفی ،که داشتن انتظارات زیاد از شریک عاطفی را مجاز می دانست تا حدی که لازم بود طرفین بار خوشبخت شدن همدیگر را به دوش بگیرند، در مدلی که این کتاب برای ما ترسیم میکند تعدیل انتظارات با توجه به محدودیت هایی که انسان ها دارند مورد توجه و تاکید است.

کتاب به ما یادآوری می کند به جای اینکه ترس از صمیمیت و بروز آسیب پذیری را ضعف و عیب بدانیم ،آنها را واقعیت های معقولی که نیاز به ابراز و پذیرش دارند، در نظر بگیریم و آماده باشیم تا رابطه ی عاطفی مان را بستری برای یاد گرفتن و یاد دادن عشق بدانیم .

چند جمله ی کوتاه از کتاب

امروز دیگر می شود با اطمینان گفت که تفکر رمانتیک برای عشق فاجعه بار بوده است.رمانتیسم جنبشی فکری و معنوی است که توان انسان های معمولی را برای تجربه ی روابط عاطفی موفقیت آمیز تخریب کرده است . نجات عشق در رها کردن تفکرات غلط رمانتیک است.

***
بلوغ این است که اول فروتنانه درک کنیم که ما سازوکاری اغراق شده برای موقعیت ها در نظر می گیریم ،سپس رفتارمان را با دقت و منتقدانه مشاهده کنیم تا ظرفیت خود را برای نشان دادن عکس العمل های منصفانه تر و بی طرفانه تر بالا ببریم.

***
ترس ما از صمیمیت ناشی از حماقت ما نیست،بلکه به این دلیل است که صمیمیت مخاطراتی واقعا جدی به همراه دارد.

***
ما باید سیاستمدارانه رفتار کنیم و برای رسیدن به اهداف بالاتر هر چه دل مان خواست نگوییم و نپنداریم و انجام ندهیم .باید حواس مان به نیروهای احساسی و هورمونی و متناقضی باشد که به هزار و یک شکل ما را به بیراهه های جنون آمیز می کشاند.

***

وقتی تشخیص بدهیم انسان مخلوقی ناقص است،با هر فردی که وارد رابطه می شویم طبیعتا انتظارمان این خواهد بود که او نواقص و کاستی های جدی و عمده ای داشته باشد.در نهایت باید به این نتیجه برسیم که در این کهکشان با هیچ انسانی به زندگی ایده آل دست پیدا نخواهیم کرد. رابطه ی نسبتا خوب هم خودش خیلی خوب است.

***

رابطه به دلیل ناتوانی ما در معرفی خودمان و جلب تایید و بخشش دیگری شکست         می خورد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط