خودباوری ویلیام فاکنر

امروز بخش هایی از مصاحبه با ویلیام فاکنر -نویسنده ی امریکایی را می خواندم .مصاحبه در سال ۱۹۵۶ انجام شده بود یعنی ۶۳ سال پیش ،دورانی که تعداد قابل توجهی از آثار شاخص ادبیات داستانی جهان خلق شده بودند.و فاکنر هم غالب این آثار را خوانده بود . در زمانی که این مصاحبه با او انجام شد ۵۹ سال داشت و اوج دوران میان سالی را پشت سر گذاشته بود. خواندن تجارب و دیدگاه های نویسنده ای که دنیا را وادار کرده بود آثارش را جدی بگیرد همیشه برای من جالب و خواندنی بوده است .

در حین خواندن این مصاحبه ، بیش از همه مجذوب صراحت کلام و ایمانی شدم که فاکنر به کار نویسندگی داشت. عشقی شورانگیز و اعتمادی ناب به کاری که دوست داشت انجام دهد .من اسم این ویژگی او را می گذارم: خودباوری

خود باوری یکی از مولفه های مهم عزت نفس است(هرچند هر فردی که توانایی خودباوری دارد لزوما عزت نفس قوی و سالمی ندارد،درواقع عزت نفس به فاکتورهای دیگری هم نیاز دارد از جمله شفقت نسبت به خود) و گاهی برای شروع تقویت عزت نفس کافی ست تنها روی همین یک ویژگی متمرکز شویم تا بتوانیم تغییری در جهت رشد و موفقیت در زندگی خودمان ایجاد کنیم.

خودباوری قبل از همه ،چیزی از جنس اقدام و عمل است نه شناخت و نگرش . به این معنی که خودباور بودن یک نفر را نمی توان از روی نظرات و نگرش هایی که راجع به موفقیت دارد فهمید بلکه باید روش و سبک زندگی او را مورد توجه قرار داد. خود باوری یعنی اینکه : کاری را باید شروع کنم و آن را انجام دهم حتی اگر شیوه ی انجام دادنم اشتباه باشد . اشتباه قابل جبران خواهد بود . افرادی که فاقد خودباوری هستند اشتباه کردن را اتفاقی در حد فاجعه تلقی می کنند به همین خاطر دست روی دست می گذارند و می نشینند.

فاکنر هم در مصاحبه اش به همین موضوع اشاره کرد . او گفت:

” اگر نویسندگان جوان ما در کارشان از قاعده و نظریه ی خاصی پیروی کنند حماقت کرده اند .باید از اشتباهات درس گرفت.مردم فقط از طریق خطاهایشان چیز یاد می گیرند”. البته احتمالا منظور فاکنر این بوده که قاعده و نظریه را نباید تنها مبنای عملکرد قرار داد.

جمله ی زیبای دیگری که فاکنر در این مصاحبه گفت این بود:

“من همه ی نویسندگان را بر پایه ی شکست پرشکوه شان در رسیدن به ناممکن ها، ارزیابی می کنم”.

وقتی مصاحبه کننده از او پرسید :مردم دو یا حتی سه بار نوشته های شما را خوانده اند و چیزی نفهمیده اند . فاکنرجواب می دهد:چهار بار بخوانند.

وقتی این پاسخ ساده راخواندم یاد جمله ای افتادم که از بن هاروویتز در کتاب “سختی کارهای سخت”خوانده بودم:

“عجیب بودن،پیشینه ات و استعدادت را بپذیر

کلیدهای موفقیت اگر در اینها نباشد در هیچ جای دیگری هم نیستند”.

پی نوشت: متن این مصاحبه در کتاب” از روی دست نویسنده” ترجمه ی محسن سلیمانی موجود است .این کتاب را انتشارات سوره ی مهر برای اولین بار در سال ۱۳۸۸ به چاپ رساند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط