جملاتی از کتاب تئوری انتخاب و واقعیت درمانی

پیش نوشت: امروز دوباره بعد از مدتها سراغ کتاب تئوری انتخاب و کتاب واقعیت درمانی دو اثر ارزنده و به یاد ماندنی ویلیام گلاسر رفتم.(آخرین بار فکر می کنم یک سال پیش این دوکتاب را مرور کرده بودم) تئوری انتخاب کتابی ست ساده،روان ،کاربردی ،سرشار از جملات نغز و عمیقا الهام بخش.

همین ویژگی ها باعث شده بودند تا به طور مکرر به این کتاب مراجعه کنم اما امسال از هر دو کتاب غافل بودم و با خواندن دوباره متوجه شدم مرور مجدد بعضی از جملاتی که قبلا آنها را هایلات کرده بودم برایم تازگی دارد.

امروز به این نتیجه رسیدم چقدر مهم است کتاب های خوانده شده را مجدد بخوانیم چرا که سطح آگاهی و یادگیری ما در طول زمان تغییر می کند و ما احتمالا هر بار نگرش تازه تر و بالغاته تری به کتاب های خوب قدیمی مان خواهیم داشت .شاید هم زاویه ی نگاه ما نسبت به قبل تغییر کند و حالا جنبه های دیگری از پیام نویسنده را درک کنیم که قبلا توجهی به آن نداشتیم .شاید هم پاسخ سوالاتی که در حال حاضر داریم در همین کتاب هاست و به منبع دیگری نیاز نداریم .این جمله را هم بارها از بزرگان شنیده ایم که هر کتاب خوب و ماندگاری را باید بارها وبارها خواند چرا که هر دفعه با رجوع به آن می توان به درک و کشف تازه ای رسید.

خوشی یا خوشبختی

در حین مرور بخش های مختلف کتاب تئوری انتخاب این قسمت از فصل دوم (صفحه ی ۷۴) که به طور کلی راجع به نیازهای بنیادین و احساسات است برای من جالب توجه بود :

“…مراقب کسانی که خوش و شنگول هستند ولی دوستان نزدیک و صمیمی ندارند باشید.ممکن است آن ها خوش طبع و بذله گو باشند ولی شوخی آن ها بیشتر تحقیر و ابراز نفرت است.اگر با چنین آدمی ازدواج کنید خیلی زود هدف شوخ طبعی خصمانه ی او قرار خواهید گرفت و ممکن است تا آخر عمر از ازدواج خود پشیمان باشید. دنبال کسی باشید که دوستان خوبی دارد،با آن ها خوب رفتار می کند و شما نیز از بودن با ایشان لذت می برید. کسی که دوستان خوبی ندارد راه و رسم دوست داشتن و مهرورزی را نمی داند.”

با خواندن این قسمت جمله ای از دکتر علیرضا شیری در ذهنم تداعی شد:

بعضی آدمها فقط برای خوش گذرانی مناسب هستند و برای خوشبخت شدن نمی توانید حسابی روی آنها باز کنید. (نقل به مضمون) چرا با چنین کسانی نمی توان خوشبختی را تجربه کرد ؟ یک پاسخ این است که معاشرت با چنین افرادی با هدف حفظ رابطه ی صمیمانه ی بلند مدت ما را از تجربه ی صمیمیت و احساس ارزشمندی محروم می کند .ویلیام گلاسر در کتاب واقعیت درمانی می نویسد :

“اخلاقیات ، معیارها،ارزش ها یا انجام رفتار درست شرط لازم و اصلی برای برآورده شدن نیاز به احساس ارزشمندی است.” ( البته در کتاب توضیح چندانی درمورد اینکه چه نوع معیارها و ارزش هایی مد نظر نویسنده است داده نمی شود و در توصیف معیارها تنها به انتظاراتی که طرف مقابل از ما دارد اشاره شده است) کسی که تعهدی به دوستی ها ندارد و حرمتی برای صمیمیت قائل نیست و اصول و قواعد حاکم بر رابطه را جدی نمی گیرد چطور می تواند به طرف مقابل احساس ارزشمندی را القا کند؟ کسی که در رفتار خود به این موضوعات و مسائل(اخلاقیات ،معیارها و ارزش ها) توجه نمی کند قادر نیست این پیام را که “تو ارزشمند هستی” به خوبی منتقل کند و چه بسا به طور مکرر احساس بی ارزشی را به شریک عاطفی خود تحمیل کند.

ما نمی توانیم به راحتی احساس دوست داشتنی بودن را از احساس ارزشمند بودن جدا کنیم .کسی که ادعا می کند ما را دوست دارد اما در عین حال به گونه ای رفتار می کند که نیاز ما به احساس ارزشمندی برآورده نمی شود نمی توانیم چنین ادعایی را به هیچ شکلی از طرف او باور کنیم .شاید به همین خاطر است که نارضایتی از روابط عاطفی شیوع زیادی دارد . مسئله ی اصلی این است که ما در بیشتر موقعیت ها آماده نیستیم تا رفتاری درست براساس اخلاقیات، معیارها و ارزش ها داشته باشیم.

دوست داشتن بالغانه و صمیمانه زمانی معنادار است که طرف مقابل ما در قدم اول متعهد است به عزت نفس ما ضربه ای وارد نکند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط