خود بهترین

تجربه ی رابطه ی عاطفی سالم یکی از لذت بخش ترین تجاربی است که دوست داریم آن را به دست بیاوریم:خواسته ی ارزشمندی که خیلی از افراد در جست و جوی آن هستند. واقعیتی که باید بدانیم این است:روابط عاطفی سالم قواعد و چارچوب های کارآمد و پیش بینی پذیری دارد که بدون فهم و به کارگیری آنها روز به روز از مطلوبی که در نظر داریم دورتر می شویم و اجازه می دهیم چنین خواسته ای در سطح آرزو باقی بماند.

به طور کلی به نظر می رسد دو دسته اصول و قواعد بر روابط عاطفی حاکم است :

۱- اصول و قواعدی که بین همه ی انسان ها ی عادی مشترک هستند .

۲- اصول و قواعدی که بر اساس مدل خاص هر رابطه،متناسب ترین اصول هستند.

البته فهم و تشخیص این اصول یک داستان است و به کار گیری درست آنها داستانی دیگر، به گونه ای که نیاز داریم احتمالا تا پایان عمر به طور مداوم در حال یادگیری چگونگی به کار گیری این اصول و قواعد باشیم و معمولا بستری که روابط عاطفی عمیق و صمیمانه برای ما ایجاد می کنند مناسب ترین بستر برای یادگیری ست .کسی که تصمیم می گیرد برای بهبود روابط عاطفی خودش کاری انجام دهد لازم است در موضع فردی یادگیرنده باشد چون درغیر این صورت ممکن است هم اصول و قواعد را نقض کند و هم رابطه را بدون توان صرف شده برای ساختن آن، به پایان برساند. البته چنین فرد یادگیرنده ای باید بداند که نمی تواند بی محابا دست به آزمون و خطا بزند چرا که عرصه ی روابط عاطفی جایی برای آزمون و خطاهای حساب نشده نیست.

اصول و قواعد مشترک بین همه ی انسان ها

این اصول عمدتا شامل اصول اخلاقی هستند :تعهد و وفاداری ، صداقت ،توجه و مراقبت

کسی که آگاهانه اصول و قواعد مشترک را نقض می کند به احتمال خیلی زیاد به هیچ اصلی دیگری که ضامن بقای یک رابطه ی سالم است پایبند نخواهد بود. این نوع افراد معمولا اصول و قواعد خاص خودشان را دارند و سعی می کنند تا جای ممکن آنها را به دیگران تحمیل کنند . رابطه ی عاطفی با آنها یکی از پرآشوب ترین و پرتنش ترین روابط خواهد بود .

اصول و قواعد خاص

اصول و قواعد خاص همان اصولی هستند که اولا برحسب مدل یک رابطه کارآمدترین اصول هستند و بر همین اساس می توانند تبدیل به ارزش های یک رابطه شوند. دوم برحسب موقعیت زمانی و مکانی و خلق و خوی طرفین انتخاب می شوند (طبیعتا کشف این اصول خاص وبعد به کارگیری آنها جزء مهارت های سطح بالا محسوب می شود و کسی می تواند به این سطح از مهارت برسد که یادگرفته است همیشه در موضع یادگیرنده ای فعال باشد)

بحث را با یک مثال پیش می بریم

به این اصل که یک اصل متغیر و خاص محسوب می شود اما ظاهرا در بیشتر روابط بر حسب تجربه کم و بیش مصداق دارد توجه کنید:

در روابط عاطفی نشان دادن موثر تر از گفتن است به عبارت دیگر گاهی لبخند زدن و یا نگاه محبت آمیز پیام بیشتری به طرف مقابل منتقل می کند تا توضیح چرایی احساس رضایتی که از کار طرف مقابل حاصل شده است . اما وقتی تعارض در رابطه زیاد می شود به کار گیری این اصل با توجه به جنبه های مختلف موقعیت آسان نخواهد بود و به راحتی نمی توان فهمید در حال حاضر سکوت کردن انتخاب درستی است یا حرف زدن به طور مثال زمانی که حدس می زنیم طرف مقابل تلاش می کند اتفاقی را از ما پنهان کند انتخاب رفتار درست تردر برابر او می تواند تبدیل به یک چالش شود.

در نهایت وقتی به این بینش می رسیم که روابط عاطفی در کنار تمام مزایایی که دارد قرار است بستری برای ما فراهم کند تا به یادگیری و شناخت بیشتر خودمان منتهی شود کمتر باعث آزار خودمان یا طرف مقابل می شویم.یادگیرنده های فعال و پرشور همیشه روی این دو سوال متمرکز هستند:

چگونه می توانم بهترین خودم ( خود بهترینم ) راخلق کنم ؟

چطور باید رفتار کنم تا طرف مقابلم هم بهترین خودش را نشان دهد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط