درمان و روان درمانی

در سال های اخیر اصطلاح روان درمانی را بیشتر از گذشته می شنویم حتی اگر خودمان با دنیای روان شناسی سر و کار نداشته باشیم احتمالا از دوستان و اطرافیان خواهیم شنید که یا به دنبال روان درمانی هستند یا تجربه ای در این مورد دارند، با این حال به نظر می رسد هنوز هم تعداد قابل توجهی از افراد نگاه مثبت و توام با خوش بینی نسبت به این اصطلاح ندارند و روان درمانی را مختص بیماران و افراد دارای مشکلات شخصیتی می دانند در صورتی که در عمل و درمعنای عام کلمه، روان درمانی فرایندی گسترده تر است .

ما تمام درمان های روان شناختی را معادل واژه ی treatment در نظر می گیریم که به انواع مختلفی تقسیم می شود.

psychotherapy اختصاصا برای افرادی که مبتلا به اختلالات روانی هستند به کار می رود و قاعدتا این روش درمانی برای افراد عادی مناسب نیست.

psychoeducation برای افراد عادی جامعه که نیاز به مهارت آموزی و نیاز به سازگاری بهتر و بیشتر  با اطرافیان دارند، کاربرد دارد و البته از این روش برای تغییر رفتار و تغییر شناخت و هیجانات درمانجو (یا مراجع) هم استفاده می شود.

psychiatry یکی دیگر از درمان های روان شناختی ست که غالبا با تجویز دارو توسط روانپزشک صورت می گیرد و معادل فارسی این واژه روانپزشکی ست.

حالا که با گسترده بودن حیطه ی روان درمانی به معنای عام آشنا شدیم سراغ تعریف این اصطلاح می رویم اما قبل از آن باید بدانیم روان درمانی حتی در تعریف هم محدودیت ندارد و  به تنهایی شامل این موارد نمی شود:

  • روان درمانی صرفا تبادل اطلاعات بین درمانگر و درمانجو (یا مراجع) نیست.
  • روان درمانی فرایندی با هدف توصیه کردن و پند و اندرز دادن به درمانجو نیست.
  • روان درمانی معادل مصاحبه کردن و یا گپ و گفت های معمولی نیست.
  • روان درمانی فرایندی درجهت متقاعدسازی یا تحکم نیست.

واقعیت این است که در مورد تعریف روان درمانی اتفاق نظر وجود ندارد و ارائه ی تعریفی منسجم و جامع و مانع از این مفهوم ساده نیست با این حال روان شناس و پژوهشگر آمریکایی- جان سی. نورکراس در سال ۱۹۹۰ تعریفی از روان درمانی ارائه داد و  بعد با وجود رشد بی سابقه ی روان درمانی (چه در حوزه ی پژوهش و چه در حوزه ی کاربرد )تا سال ۲۰۱۴ هم  همچنان به همین تعریف بسنده کرد:

روان درمانی کاربرد آگاهانه و عمدی روش های بالینی و مواضع میان فردی به دست آمده از اصول روان شناختی تثبیت شده به منظور کمک به افراد است تا رفتارها، شناخت ها،هیجان ها و یا ویژگی های شخصی دیگر خود را در مسیرهایی که شرکت کنندگان در درمان آن را مطلوب می دانند،تغییر دهند. (کتاب نظریه های روان درمانی اثر پروچاسکا و نورکراس ترجمه ی یحیی سیدمحمدی،نشر روان ۱۳۹۸)

چند عبارت در این تعریف قابل توجه است :

کاربرد آگاهانه و عمدی روش های بالینی

به این معنی که روان درمانی فرایندی ست با برنامه ریزی قبلی و با هدفی مشخص و شفاف،نه عملی که برحسب اتفاق و تصادف یا به شکلی پیش بینی نشده شبیه آنچه در شبکه های اجتماعی شاهدش هستیم انجام شود.

اصول روان شناختی تثبیت شده 

منظور همان اصول گسترده و متنوعی هستند که برای جامعه ی علمی شناخته شده و معتبر به حساب می آیند.

کمک کردن به افراد

روان درمانی هیچ هدفی جز کمک کردن به افراد ندارد اما همین کمک کردن هم اگر در چارچوب قواعد و اخلاقیات نباشد شامل روان درمانی نمی شود.

تغییر رفتارها،شناخت ها و هیجان ها

کارکرد روان درمانی همین است که کمک کند چنین تغییری به بهترین و موثرترین شکل ممکن ایجاد شود.

با تمام این توصیفات و تعاریف آنچه در عمل اتفاق می افتد و ما شاهدش هستیم این است که روان درمانی نوعی سفر است. سفری که در آن درمانگر با درمانجو همراه می شود تا با هم دنیای درون درمانجو را کشف کنند .سفری که می تواند پر از شگفتی و درک و دریافت های تازه باشد . این سفر گاهی بسیار کوتاه است و تنها چهل و پنج دقیقه طول می کشد اما گاهی هم چندین و چند چهل و پنج دقیقه در طی روزها و به مرور به طول می انجامد و گاهی  دستاورد این سفر تا سال های سال می ماند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط