درس هایی از بیست و یک نفر

نوروز امسال لیستی تهیه کردم از بیست و یک نفری که نمی خواهم شبیه آنها رفتار کنم نه به این خاطر که آنها ضعف و نقص و کمبودی دارند ( که اگر هم این طور باشد به خودشان مربوط است ) بلکه به این دلیل که رفتارهای آنها مطابق با انتظاراتی که از خودم دارم نیست اما ناخواسته ممکن است تحت تاثیرشان هم باشم.  علاوه بر این چنین کاری کمک می کند تا بخشی از ارزش های شخصی در معاشرت با دیگران و بعد ترجیحات خودمان را هم شفاف تر ببینم و عینی تر و ملموس تر از قبل  تشخیص دهیم شبیه چه کسانی نباید باشیم.

رفتارها و ویژگی های این افراد برای خودشان و با توجه به دنیای پدیدار شناختی که دارند در یک مقطع زمانی خاص و با درنظر گرفتن گذشته ای که داشته اند و مسیری که برای رشد کردن یا درجا زدن انتخاب کرده اند همان است که باید باشد و آنها خیلی بهتر از من از احوالات خودشان خبر دارند. با این حال این نوع رفتارها برای الگو نگرفتن و سرنخ دادن به دیگران هم موثر هستند.

گاهی که پای حرف های آنها می نشینم و یا برخوردهایشان با دیگران را می بینم به یاد می آورم که: آهان این همان ویژگی و رفتاری ست که نمی خواهم با آن شناخته شوم،  هر چند دور از ذهن نیست گاهی ناخواسته به همین شکلی رفتار می کنم که نباید.

این بیست و یک نفر از بین اقوام و دوستان نزدیک و دور انتخاب شده اند : کسانی که پیوندهای عاطفی با بعضی از آنها باعث می شود آدم ناخودآگاه تحت تاثیر رفتارهایشان قرار بگیرد اما نوشتن و ثبت کردن و آگاهانه فکر کردن کمک می کند تا این تاثیرپذیری کمتر شود.

طبیعی ست که در اینجا نام این افراد را حذف کرده ام و فقط از رفتارها و ویژگی ها می نویسم:

نفر اول– حاضر نیست احساس ملال را به عنوان یک واقعیت آزاردهنده در زندگی بپذیرد، همیشه ترجیح اولش این است که حواس خودش را پرت کند تا با درد ملال  مواجه نشود. با اینکه مدام در باتلاق رنج و تعارض دست و پا   

می زند اما به راه موثرتری برای کاهش رنج فکر نمی کند.

نفردوم– بین آنچه برایش خوشایند است و آنچه درست تر و مفید تر است همیشه مصرانه آنچه خوشایند است را انتخاب می کند.

نفر سوم– در رابطه اش با اطرافیان رفتار مناسب را تشخیص می دهد اما به مناسب ترین رفتار فکر نمی کند. با اینکه خیلی تلاش می کند انسان خوبی باشد اما هنوز بین رفتار خوب با خوب ترین رفتاری که متناسب با موقعیت باشد، تمایز قائل نمی شود.  در معاشرت با افراد بین رفتار خوب و رفتار خوب تر در اغلب اوقات رفتار خوب را انتخاب می کند.

نفرچهارم– بیش از حد روی مثبت اندیشی خام متمرکز شده است و خواسته های ارزشمندش را به دست نامرئی کائنات سپرده  و خودش قدمی برای رسیدن به خواسته هایش برنمی دارد.

نفر پنجم– بین کار مهم و کار مهم تر تمایز قائل نمی شود و همیشه از این شاکی است که چرا به کارهای مهم ترش نمی رسد.

نفر ششم– محبت و توجه و حمایت و رنجشش را بی موقع، خام و بی حساب و کتاب ابراز می کند و شاید تا به حال به این باور نرسیده است که زیباترین و دلچسب ترین احساسات اگر از صافی عقلانیت و سنجشگری عبور نکنند بار خاطر می شوند.

نفر هفتم– همیشه از بدیهیات می نویسد و  شاید تصور می کند کار مهمی انجام می دهد.

نفر هشتم– برای ابراز وجود کردن راهکاری بهتر از گله و شکایت از دیگران ندارد.

نفر نهم– نسبت به کسانی که دوست شان دارد با حسن نیت قضاوت نمی کند و اغلب با سوءظن روابط عاطفی اش را تیره و تار می کند.

نفر دهم– حد مناسب نزدیکی و فاصله گرفتن در روابط عاطفی را نمی شناسد و به بهانه ی احترام به حریم و خلوت دیگری، در بیشتر مواقع فاصله گرفتن را به نزدیکی و پیوند ترجیح  می دهد.

نفر یازدهم– آنقدر خودش را به چشم مانع و مزاحم می بیند که به روابط دوستانه اش گند می زند.

نفر دوازدهم– بیش از حد و بی موقع و بدون لزوم و ضرورت از ویژگی های خوب دیگران تعریف می کند، آن هم در شرایطی که کسی متقابلا از او تعریف نمی کند.

نفر سیزدهم– نگاهش به دنیا و روابط و آدم ها آمیخته به مضامین شاعرانه اس:

غیرواقعی، مبهم، صرفا زیبا و نه کارآمد

نفر چهاردهم– آنقدر روی منفعت طلبی متمرکز شده که تناقض زشت رفتار و گفتارش و بی اعتبار بودن شخصیت اش را نمی بیند و در این وهم به سر می برد که بین همه محبوب است.

نفر پانزدهم– بیش از حد لزوم مودب و رسمی طور است.

نفر شانزدهم– جذابیت شخصیت را فقط در شور می بیند و نه در ترکیب شور و شعور

نفر هفدهم– انگار که جهان بینی و درکش از دنیا در وعظ و خطابه های چهار سلبریتی محبوبش خلاصه شده است.

نفرهجدهم– آنقدر روی اهداف بلندپروازانه و منافع اش متمرکز شده که حاضر نیست وقت و فرصتی برای فهمیدن و درک نظرات مخالف اختصاص دهد. شاید در این مقطع زمانی خاص برایش مهم نیست از نگاه دیگران هم به عنوان فردی سطحی نگر و دستپاچه شناخته شود.

نفر نوزدهم– بیش از حد لزوم می خواهد واقع بین باشد و به آمار و عینیات می چسبد و استدلال می کند.  

نفر بیستم– در مواقع غیر ضروری هم به ضعف های خودش در جمع اعتراف می کند.

نفر بیست ویکم– انگار هویتش را با نقشش یکی می داند و خودش را در نقشش ذوب کرده است .

4 پاسخ

  1. ساجده جان دیروز یه کامنت واسه این پست نوشتم ولی موقع ثبت نت قطع شد و بعد دیگه نمیشد وارد سایتت بشم

    فکر میکنم تهیه کردن یه لیست به این شکل میتونه به شناخت خودمونم کمک کنه و یه موضوع کلی که از این یادداشت فهمیدم این بود که تعادل داشتن توی رفتارهامون خیلی کمک کننده س که بتونیم به یه شخصیت ایده ال برسیم
    مثلا به جای اینکه به طرز اغراق امیزی یا دید مثبت داشته باشیم به زندگی و یا منفی بهتره یاد بگیریم واقعیت ها رو بفهمیم ، یا مثلا در رابطه هامون اگه احترام بیش از حد قائل بشیم ممکنه رفتارمون مصنوعی و حتی ریاکارانه جلوه بده و برعکس اگه به بهونه ی صمیمیت احترام و ادب رو رعایت نکنیم حتما از چشم افراد می افتیم و اگه ترکمون نکنن قطعا همون نوع رفتار رو با خودمون انجام میدند

    من دوست دارم کاستی های شخصیتیم رو بهم بگی تا بتونم بهتر بشم

    1. راضیه من اینقدر ویژگی های خوب توی شخصیت تو می بینم که مورد منفی اصلا به چشمم نمیاد

      جدی میگم

      بعد هم من خودم هنوز پر از عیب و ایرادم ،چطور می تونم به کاستی های شخصیت تو فکر کنم ؟ اصلا خجالت می کشم بخوام چنین کاری کنم اما اگه جایی به نظرم رسید رفتاری داری که ممکنه به ضررت تموم بشه حتما بهت میگم و تو هم اگه چنین چیزی رو در مورد من متوجه شدی بهم بگو

  2. کارت عالی بود ساجده جان
    من با سایت تو ازطریق کامنتات در متمم آشنا شدم و خیلی از نگاه ات و خلاقیت ات لذت بردم
    ای کاش یکی بود همه ی عیبای منو اینجوری متوجه می شد و بهم گوشزد می کرد، تقریبا تمام این موارد رو در خودم دیدم یه جورایی و یه وقتایی

    1. ممنونم از لطفت فرشته ی عزیز

      فرشته

      من فکر می کنم تشخیص این رفتارها خیلی خیلی آسون و راحت هست اما گفتنش به اطرافیان به این راحتی نیست . مثلا بذار در مورد خودم بگم : من دوست ندارم یه نفر بیاد یه جمله ی خبری به این شکلی که در این پست نوشتم به من بگه حتی اگه احتمال بدم حرفش درسته بازم مقاومت می کنم که نپذیرم چون به این فکر می کنم که نکنه این آدم در همه ی موقعیت ها منو این شکلی می بینه ؟

      به نظرم در بیشتر مواقع اگه چنین جمله هایی رو به اطرافیانت بگی،حتی اگه سعی کنی طوری بیان کنی تا حسن نیتت خیلی بارز باشه، بازم آدما فکر می کنن داری غیر منصفانه در موردشون قضاوت می کنی
      چون اونا اطلاعاتی در مورد خودشون دارن که ما به اون اطلاعات دسترسی نداریم
      من اغلب سعی می کنم چنین خطایی رو مرتکب نشم که بخوام غیب آدما رو به این شکل بهشون بگم مگر در یه شرایط خاص و کنترل شده و با در نظر گرفتن ضرورت و موقعیت و…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط