پدر روان شناسی ایران |دکتر علی اکبر سیاسی

نشسته ام و به عکس آشنایی از سال های نه چندان دور خیره شده ام :

چهره ای که رد صلابت و اراده و نوعی بزرگ منشی در کنار حزن گویای چشم ها  در آن نمایان است، سیمای مردی را نشان می دهد که طلایی ترین سال های عمرش را وقف توسعه ی آموزش و پرورش، اعتبار بخشیدن به دانشگاه و دانشجو و اعتلای فرهنگ در ایران کرد.

اولین بار نام دکتر علی اکبر سیاسی را از استادم شنیدم، در سال های دانشجویی، وقتی ترم پنجم مقطع لیسانس، درس روان شناسی شخصیت را با استاد شفتی می گذراندیم ایشان تاکید داشتندکه غیر از کتاب “روان شناسی شخصیت”  اثر دکتر سیاسی هیچ کتاب دیگری را تدریس نمی کنند. آن روزها نثر دکتر سیاسی برای من سنگین بود و  رغبتی به خواندن کتاب نداشتم و نمی دانستم چرا استاد شفتی تا این حد روی خواندن این کتاب اصرار داشتند.

آن سال ها گذشت و حالا که بیشتر از دو سال است کتاب “گزارش یک زندگی” که خاطرات دکتر سیاسی به قلم خودشان است،از روی میزم کنار نمی رود، افسوس می خورم که چرا زودتر و در همان سال های دانشجویی با ایشان آشنا نشدم و راستی چرا استاد شفتی برای ما در این مورد حرفی نمی زدند؟ مگر چه ایرادی داشت در کنار آشنایی با فروید و یونگ و آدلر، از تلاش های بی وقفه ی دکتر سیاسی برای همگانی کردن آموزش و عشق وافری که به رشد و یادگیری جمعی داشتند و همین طور دغدغه ی نوگرایی و تجدد خواهی شان برای ما می گفتند؟ شاید تصور می کردند ما خام و جوان هستیم و سر پر بادی داریم که اجازه نمی دهد اهمیت حرف هایشان را درک کنیم، البته که این احتمال را هم باید در نظر بگیریم که یاد کردن و گفتن از دکتر سیاسی آسان و بدون هزینه هم نبوده است چرا که به خوبی می دانم استاد شفتی چه ارادتی در قلب شان به ایشان داشتند.

دکتر علی اکبر سیاسی اولین فردی بودند که در سال ۱۳۰۹ شمسی موفق به اخذ مدرک دکترای روان شناسی از دانشگاه فرانسه شدند و عنوان پدر روان شناسی ایران به ایشان تعلق دارد، عنوانی که مثل عناوین دیگر بیشتر مناسب مراسم های تشریفاتی و یادواره ها و بزرگداشت هاست،با شناخت ناقصی که تا اینجا از دکتر سیاسی به دست آوردم حدس می زنم ایشان ترجیح می دادند هرگز چنین عنوانی دریافت نکنند اما ایران از نظر فرهنگی به آن رشدی که درنظر داشتند می رسید.

در کتاب “گزارش یک زندگی” می خوانیم رساله ی دکترای ایشان با عنوان “ایران درتماس با مغرب زمین” در مجلات فرانسوی و انگلیسی آن زمان مورد نقد قرار گرفت و یکی از جوایز آکادمی فرانسه را هم دریافت کرد اما اظهار نظر محمدعلی جمال زاده برای دکتر سیاسی خوشایندتر و دلنشین تر بود. جمال زاده علاوه بر اینکه نقدی مفصل درباره ی این رساله نوشت اظهار کرده بود که “انتظار نمی رفت یک ایرانی با روش دقیق اروپایی کتابی بنویسد که با کتاب های علمی درجه یک فرنگی برابری می کند”.

نسبت به اظهار نظر جمال زاده درباره ی رساله ی دکتر سیاسی احساس بد و آزاردهنده ای دارم: احساس نوعی اجحاف و تبعیض ناگزیر متاثر از جبر جغرافیایی که به دیگران (چه ایرانی و چه غیر ایرانی) این فرصت و امکان را

می دهد آدم ها را به غربی مترقی و شرقی در تکاپوی ترقی تقسیم کند.

این احساس آزاردهنده دلیل دیگری هم دارد و آن این است که کمتر کسی به این موضوع توجه می کند که فرد در تکاپوی ترقی گاهی چه بهای سنگین و طولانی مدتی بابت این علاقه و هدفش پرداخت می کند، بهایی که بارش را به تنهایی به دوش می کشد، با این حال این احساس بد مانع نمی شود واقعیت های تلخ و مسلمی را که آن روزها و همچنان به شکلی دیگر در جامعه ی ایران وجود دارد انکار کنیم یا نادیده بگیریم یا کم اهمیت نشان دهیم. در حال حاضر هم در جامعه ی ما کم نیستند افراد در تکاپوی ترقی که موانع دشوار و عجیب و غریبی را باید از سر بگذرانند و یاد بگیرند چطور از خودشان مراقبت کنند تا دچار خودباختگی و فروپاشی روانی نشوند، چنین افرادی به شدت قابل احترام و  قابل تحسین هستند و کمی دور از ادب و انصاف است که با شهروندان مترقی جوامع توسعه یافته به هر شکلی مقایسه شوند.

می دانیم که در اواخر دوران قاجار یعنی زمانی که دکتر سیاسی تلاش زیادی برای ادامه ی تحصیل و سفر به فرانسه داشتند، تعداد خیلی زیادی از ایرانی ها حتی سواد خواندن و نوشتن نداشتند و از طرفی رفتن به فرنگستان و تحصیل در دانشگاه های فرنگی را کفر و گناه می دانستند در چنین شرایطی ایستادگی در برابر خرافات و کهنه پرستی آسان نبود خصوصا وقتی ناچار باشی تا جایی با اعضای خانواده ات بحث و جدل و کشمکش کنی که در نهایت با تهدید به خودکشی بتوانی به هدفت برسی.دکتر سیاسی در چنین شرایطی برای دستیابی به هدفشان جنگیدند و برای تحصیل در رشته ی روان شناسی  به فرانسه رفتند و البته این مسیر بدون چالش هم نبود :با شروع جنگ جهانی اول ناچار شدند تحصیل را نیمه تمام رها کنند و به ایران برگردند و طی این مدت هم به شکل مستمر مشغول تدریس بودند و دوباره با پایان جنگ برای تکمیل تحصیلات راهی فرانسه و رفتن به سوربن شدند.

بعد از اتمام تحصیل به ایران بازگشتند و بخش عمده ی عمر و زندگی شان را وقف خدمت به جامعه ی ایرانی کردند. دکتر فریدون سیاسی آخرین فرزند ایشان در مصاحبه ای که با مجله ی اندیشه پویا (شماره ۷۴) داشتند به این موضوع اشاره کردند که پدرم از من و دو برادرم ( هر دو پزشک متخصص) که در آمریکا موقعیتی عالی داشتیم خواستند برگردیم و به ایران خدمت کنیم و می گفتند دولت به خدمات شما نیاز دارد.

چند صفت و ویژگی در دکتر سیاسی پررنگ و قابل شناسایی بود : اراده ی قوی و پشتکار زیاد برای پیگیری اهداف تربیتی، پایبندی به نظم و دیسیپلین ( یکی از مهم ترین ویژگی های افراد خودساخته) استقلال رای و نظر تا جایی که چندین بار به دلیل همین ویژگی به درخواست های دیگران برای برعهده گرفتن پست های مهم دولتی جواب رد دادند. ویژگی دیگر ایشان علم دوستی، تجدد خواهی و نوگرایی بود که بارها به خاطر این علاقه و گرایش توسط منتقدان و جاهلان و کوردلان نکوهش شدند.

راجع به دکتر سیاسی و اقدامات و فعالیت ها و تلاش های بی بدیل شان گفتنی ها کم نیست،از ایشان بیشتر

می نویسم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط