آیا امیدواری همیشه خوب است ؟

پیش نوشت: تقریبا دوماهی ست که به شکل منظم می نویسم و اینستاگرام منتشر می کنم. نوشته هایی عمدتا از جنس حرف زدن.نوشته هایی که بر حسب انتظارات و نیازهای مخاطبان هستند: کوتاه، خیلی ساده،بدون پیچیدگی و همه فهم. نمی دانم اینستاگرام تو را عجول و کم حوصله می کند یا تو وقتی عجول و کم حوصله هستی اینستاگرام را ترجیح می دهی ؟در هر حال چند ماه اخیر را صرف اینستاگرام کردم و قصد دارم دوباره به اینجا و این فضای آرام برگردم.به این نتیجه رسیدم که مرتب در اینستاگرام نوشتن و سلیقه ی دیگران را ملاک سبک نوشتن قرار دادن باعث شده از سبک و سیاق خودم دور شوم .

اینجا تنها جایی ست که می توانم به سبک و سلیقه ی خودم بنویسم و کسی هم از من انتظار ندارد مطابق انتظارات او بنویسم.

درباره ی امید و ناامیدی

این روزها به موضوع امید و ناامیدی در روابط بین انسان ها ( به زمینه ها و موضوعات دیگر کاری ندارم و اختصاصا درباره ی مسئله ی امیدواری یا ناامیدی نسبت به تغییر انسان ها در روابط عاطفی می نویسم )خیلی بیشتر از قبل فکر می کنم،در واقع بعد از خواندن کتاب تصرف عدوانی به این مسئله بیشتر فکر کردم. خواندن این کتاب باعث شد به مفهوم امیدواری و ناامیدی از زاویه و جهت دیگری نگاه کنم و به این سوال ها فکر کنم:

چطور باید تشخیص دهیم که در بعضی موقعیت ها ناامیدی نجات بخش تر از امیدواری ست؟

چظور می توانیم برای امید و ناامیدی حد بهینه تعیین کنیم؟

به تجربه هایم در زندگی و به تصمیم ها و انتخاب های خودم نگاه کردم و به این نتیجه رسیدم که هر وقت واقعیت را نادیده گرفتم حد بهینه ی امید و ناامیدی را هم گم کردم .هر وقت در تفسیر رفتار دیگران بیشتر به ذهنیات و مدل ذهنی خودم اتکا کردم تا رفتارهای عینی متاثر از موقعیت آنها،بیشتر اشتباه کردم.

دنیای واقعی پر از ابهام و اتفاقات غیر منتظره است و رفتار آمها هم بسیار تحت تاثیر موقعیت. من هر وقت با ابهام کنار نیامدم حد بهینه ی امید و ناامیدی را اشتباه برآورد کردم. هر وقت در روابط انسانی به دنبال قطعیت بودم اشتباه کردم .

به این نتیجه رسیدم که اگر امید را در مدلی ساده شده یک خط در نظر بگیریم طوری که یک سر خط امیدواری مطلق و سر دیگر خط ناامیدی مطلق باشد باید بر حسب موقعیت دنیای بیرون و تحلیل موقعیت آدمها، جایگاه ایستادن خودمان را روی این خط تعیین کنیم و ملاک مان برای سنجش، واقعیت دنیای بیرون باشد نه آنچه دلمان می خواهد. اگر امیدواری را صد فرض کنیم و ناامیدی را صفر در نظر بگیریم. باید نقطه ی بهینه ی متناسب با موقعیت را پیدا کنیم .مثلا شاید در موقعیتی باید روی نقطه ی بیست و پنج ناامیدی بایستیم و در موقعیتی دیگر روی نقطه ی پنجاه امیدواری .

من فکر می کنم هر دو سر خط به شدت فریبنده و غیر واقعی ست .

بازی ها اغلب در روابط انسانی در میانه اتفاق می افتد و در میانه هم ادامه پیدا می کند و در میانه هم از بین می رود. تکلیف ما این است که همیشه حد بهینه رو پیدا کنیم . چه امیدوار هستیم و چه ناامید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط