گفتگو با یک روان شناس | شخصیت از دیدگاه گوردن آلپورت

درباره ی گوردن آلپورت 

گوردن آلپورت_ روان شناس آمریکایی در سال ۱۸۹۷ در شهر مونتزوما،ایالت ایندیانا (یکی از ایالات غرب میانه ی آمریکا) متولد شد. دوآن شولتز در کتاب روان شناسی کمال می نویسد : پدر و مادر آلپورت بر سخت کوشی و تقوا تاکید می کردند و او را با احساس ایمنی و محبت بار آورده بودند. آلپورت نزدیک ۵۰ سال از زندگی حرفه ای اش را در دانشگاه هاروارد گذراند. او یکی از شناخته شده ترین و موثرترین افراد در تاریخچه ی مطالعات شخصیت است: اولین بار رشته ی تحصیلی روان شناسی شخصیت را در هاروارد پایه ریزی کرد و به آن ماهیت و انسجام بخشید. نظریه ای که او راجع به ویژگی های شخصیت مطرح کرد،مختص انسان بزرگسال سالم است و معیارهایی را هم برای شخصیت بالغ برشمرده است. او از اولین روان شناسانی محسوب می شود که به ویژگی های شخصیت بزرگسال سالم توجه کرد و سال های طولانی تحقیق و مطالعه راجع به شخصیت را ادامه داد. بالاخره سفر آلپورت ۷۰ ساله در این دنیا در سال ۱۹۶۷  به پایان رسید.

درباره ی آلپورت در اینجا بیشتر بخوانید.

 

گفتگو با گوردن آلپورت

همان طور که در اینجا توضیح دادم در ادامه گفتگویی با آلپورت را می خوانیم. جملاتی که از او نقل می شود عمدتا متاثر از زاویه ی نگاه جس فیست و گریگوری فیست (پدر و پسری که روان شناس و محقق هستند و کتاب معروف نظریه های شخصیت را تالیف کردند ) و دوآن شولتز_نویسنده ی آمریکایی ست. این گفتگو حاصل برداشتی شخصی از دیدگاه آلپورت است.

از سال ۲۰۲۲

ساجده: گوردن آلپورت عزیز

درحال حاضر ۵۵ سال از زمان مرگ شما می گذرد. ما امروز دیدگاه روشنگرانه ی شما  راجع به شخصیت انسان را می دانیم. باور شما این بود که یک شخصیت سالم نگاه رو به جلو دارد و برای ایجاد تغییرات سازنده در خودش و محیط اطرافش تلاش می کند. همین دو عبارت ” نگاه رو به جلو ” و ” تلاش برای ایجاد تغییرات سازنده” پیام های ضمنی بسیاری در خود دارد. با این حال اگر قرار باشد به ما بگویید برای محقق شدن همین دو اصل چه چیزی را باید یاد بگیریم، شما چه می گویید؟

آلپورت: من با مقتضیات عصر شما آشنا نیستم و همان طور که می دانی بارها گفته ام که هر اظهار نظر و قضاوتی باید متناسب با موقعیت زمانی و مکانی یک رویداد یا پدیده باشد. با این حال چون به نگاه رو به جلو و تلاش برای تغییرات سازنده اشاره کردی می توانم بگویم آنچه باید یادبگیری واقع بینی ست . به این معنی که به عینیت ها و واقعیت های حال حاضر بیشتر از ذهنیات و حقایق و اطلاعات مربوط به گذشته توجه کنی . باید یادبگیری ارزیابی هایت بر اساس شواهد و اطلاعات فعلی باشد نه تفسیرهایی که از گذشته در ذهنت جا مانده است.

ساجده: از پاسخ شما این طور برداشت می کنم که واقع بینی یعنی به امکانات و محدودیت ها در لحظه ی حال توجه کنیم و اجازه ندهیم اطلاعات مربوط به گذشته تعیین کننده شود. به طور مثال وقتی کسی خودش را به عنوان فردی حواس پرت می شناسد،اگر یک روز به هر دلیلی توانایی خوبی برای تمرکز و تسلط داشت، باید در آن لحظه از این توانایی متمرکز بودن استفاده کند نه اینکه گرفتار تعریفی شود که از قبل به عنوان فردی حواس پرت از خودش داشته. او نباید این فرصت کوتاه برای تمرکز داشتن را از دست بدهد.

آلپورت: بله همین طور است. یک شخصیت سالم خودش را درهیچ چیز محصور نمی کند. همین محصور نشدن او را به سمت پویایی و تغییرات سازنده هدایت می کند. و این پویایی هم البته خالی از احساس تنش نیست اما شخصیت سالم از این احساس فرار نمی کند. او چالش جو و هدفمند است.

ساجده: یکی از نقاط عطف زندگی شما مربوط به ملاقات کوتاهی ست که در بیست و سه سالگی با زیگموند فروید داشتید. تقریبا در هر کتابی که راجع به شما مطلبی نوشته اند به این ملاقات اشاره کرده اند به طوری که واضح است دیدار با فروید بخش فراموش نشدنی و جدایی ناپذیر زندگی حرفه ای شماست. دیدگاه شما نقطه ی مقابل دیدگاه فروید است. او می گفت برای شناخت شخصیت افراد باید به سراغ گذشته ی آن ها برویم درحالی که شما باور دارید برای شناخت شخصیت افراد باید ببینیم در زمان حال چه می کنند و چه اهداف و برنامه هایی برای آینده دارند. این تقابل دیدگاه همیشه برای ما که نظرات شما و دیگران را می خوانیم روشنگرانه بوده است. حدس می زنم اگر قرار باشد پیشنهادی راجع به  آنچه نباید فراموش کنیم به ما بکنید مربوط به همین تضاد دیدگاه شما با فروید است درست    حدس زدم ؟

آلپورت : بله، من زمانی که در دنیای شما بودم هر جا می رفتم از من می خواستند خاطره  ملاقات با فروید را برایشان تعریف کنم. زیاد درباره ی این ملاقات صحبت می کردم به همین دلیل در اکثر کتاب ها  به این خاطره اشاره می شود.

بعضی از جملاتی که فروید به من گفت از نظرم پذیرفتنی و واقع بینانه نبود. فروید می خواست نشان دهد که من از گذشته ام جدایی ناپذیرم درحالی که من باور دارم خودی که آن روز به ملاقات فروید رفت با خود گذشته ام یکی نبود. البته آن روز با علاقه و احترام اتاق او را ترک کردم . من در تمام طول سال های فعالیتم در هاروارد تلاش کردم شخصیت را به دقیق ترین شکلی که امکان پذیر است تعریف کنم . بین شخصیت بیمار و شخصیت سالم تفاوت کیفی قائل می شوم و معتقدم انگیزه ای که یک شخصیت سالم دارد اساسا با انگیزه ی شخصیت بیمار متفاوت است.

اگر بخواهم راجع به آنچه نباید فراموش کنیم جمله ای بگویم همین است که یادت باشد گذشته ی تو تعیین کننده ی شخصیت فعلی تو نیست . در حصار گذشته خودت را زندانی نکن . این گذشته چه یک ساعت پیش باشد چه یک هفته ی پیش، یک ماه پیش یا حتی سال ها پیش، فرقی نمی کند. متاسفانه گفتن این جمله چندان که ساده به نظر می رسد در عمل ساده نیست و هر کسی از ظن خودش با این جمله یار می شود .

علاوه بر  این یادت باشد تو بی همتا و منحصر به فرد هستی و هیچ فرد دیگری کاملا شبیه تو نیست و نخواهد بود. حتی جنس مهربانی تو با مهربانی آدمی دیگر فرق می کند.

ساجده: چقدر این جمله ی شما برای من معنا دار و دلنشین بود:

حتی جنس مهربانی من با مهربانی آدمی دیگر متفاوت است.

در دوران ما بعضی از درمانگران تکنیک های مایندفولنس را به درمانجویان خود یاد می دهند تا توجه شان به لحظه حال جلب شود و بیشتر و بهتر حضور در لحظه را یاد بگیرند. فکر می کنم این خبر خوبی برای شما باشد. گذشته از این موضوع شما در مورد توجه چه نظری دارید؟ به نظر شما بهتر است ما توجه مان را در لحظه ها و دقایق به چه چیزی جلب کنیم؟

آلپورت: در لحظه، آگاهانه و هشیارانه فکر کن و به این سوال پاسخ بده که همین حالا چه چیزی را می خواهی به دست بیاوری یا مطلوب تو چیست؟ در یک ساعت آینده، شش ساعت آینده، یک روز آینده و… برای همین مطلوب تلاش کن . چه آرامش باشد،چه تلاشی در راستای هدف های ارزشمند، چه تفریح و لذت جویی.

تلاشی که در راستای ارزش ها و تعهد و مسئولیت تو است از نظر من خیلی مهم است.

صمیمانه، مشتاقانه و متعهدانه روی کاری هدفمند متمرکز باش . دوآن شولتز از قول من جمله ای از هاروی کاشینگ_ جراح مغز برای شما نوشته است : “تنها راه دوام آوردن زندگی داشتن وظیفه ای برای به انجام رساندن است.”

مسیر مهم تر از مقصد است و تلاشی که در راستای رسیدن به هدف ات انجام می دهی ارزشمند تر از خود هدف است .

ساجده: ممنونم بابت تمام آموخته های ارزشمندی که برای ما به جا گذاشتید.

 

4 پاسخ

  1. ساجده از گفتگوهای اینچنینی لذت میبرم مرسی بابت نوشتنش

    ساجده نظر خودت چیه آیا میشه گذشته رو تمام و کمال توی گذشته جا گذاشت ؟
    فکر میکنم قدرت فوق العاده ای نیازه تا از گذشته ببریم و فقط درسهایی که ازش گرفتیم برداریم و توی حال زندگی کنیم
    دوست دارم اینو تمرین کنم و یادبگیرم

    این جمله رو هم خیلی دوست داشتم
    : “تنها راه دوام آوردن زندگی داشتن وظیفه ای برای به انجام رساندن است

    1. قربون تو برم

      راضیه آلپورت میگه بیایید اجازه ندیم گذشته مون به ما خط بده و آینده مون رو تعیین کنه . گذشته در این حد اساسی و مهم نیست.

      اصلا به نظر نمی رسه بشه از گذشته جدا شد اما می تونیم کاری کنیم که در بندش نباشیم یعنی اجازه ندیم توی رفتار و تصمیم گیری هامون سهمی بیشتر از حقش برداره
      من اینطوری بهش نگاه می کنم .

  2. سلام
    حدس می‌زنم که اگر این گفتگوی جذاب و آموزنده با آقای آلپورت می‌خواست ادامه پیدا کنه، شاهد مطرح شدن این سوال از سمت شما می‌بودیم که:
    “جناب آلپورت! با توجه به نگرش شما نسبت به «مسیر» و «مقصد» در کنار «تلاش» و «هدف»، پس می‌توان گفت یک انسان با شخصیت سالم، سعی بر این دارد که در مسیر رسیدن به یک مقصد معلوم، بیشتر از این که به لذت‌های «پس از» وصال به «هدف» فکر کند، در تلاش است تا راه‌هایی برای لذت بردن از «مسیر» بیابد؟
    به این معنی که شاید بتوان یکی از نشانه‌های بلوغ شخصیتی و واقع‌بینی در این دنیا را همین «منوط نکردنِ فرصت لذت بردن به رسیدن به مقصد» دانست؟

    (همچنین
    به نظرم این جمله‌ی شما که می‌گویید: “تنها راه دوام آوردن زندگی داشتن وظیفه‌ای برای به انجام رساندن است.” قرابت و هم‌پوشانی زیادی با دیدگاه محوری مکتب معنادرمانی دارد.)

    1. مجتبی عزیز

      حقیقتش این کار و ترتیب دادن این گفتگوهای خیالی کار پرچالش و حساسیت برانگیزی هست چون اگه به خوبی دیدگاه یه اندیشمند رو درک نکرده باشی ممکنه راه رو به خطا بری
      نمی دونم این سوال رو می پرسیدم یا نه
      ممکن بود اینقدر رو و واضح مطرحش نکنم تا طبیعی تر و خود به خودی تر به نظر بیاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط